علوم غریبه

مطالب در مورد علوم غریبه

کلیات علم شریف جفر(آموزش علوم غریبه)

0 گؤروش
یازار:‌ سِرّ

کلیات علم شریف جفر(آموزش علوم غریبه)

غرض آن است که دوایر را در جفر و تکسیر و غیرهما بى نهایت است ، منتهى بعضى معروف است جفر جامعى هم که نوشته شده است مربوط به یک دور ابجدى است که همین یک دور هم بى نهایت است و آن را کران نبود. این یک دوره ابجدى جفر جامع هم خطى است و هم چاپى آن به طبع رسیده است که هر دو طبع و خطى آن در نزد حضرت مولى روحى فداه موجود است . آن هم این دوره چاپى جفر یک دوره متعارف است که از چهار (اااا) شروع گردید و تا به چهار (غ غ غ غ ) به اتمام رسید.
بیانش آنکه :
جفر را بر اساس بیست و هشت حرف ابجدى به
بیست و هشت اقلیم و جزء مى نامند، و هر اقلیمى از اقالیم بیست و هشت گانه را به بیست و هشت شهر (یا بلد یا صفحه )، و هر شهرى داراى بیست و هشت کوى (یا محله یا سطر) است و کوى آن داراى بیست و هشت خانه (یا بیت ) است . بدین صورت :
اقلیم ، جزء 28
شهر، بلد، صفحه 784=28*28
کوى ، محله ، سطر 21952=784*28
بیت ، خانه 614654=21952*28
نحوه نوشتن جفر جامع روش خاصى دارد که مولاى مکرم نیز تا مقدارى آن را نوشتند، یعنى در همان اوانى که در محضر جناب حجت الحق و الیقین حجة الاسلام آقا سید مهدى قاضى طباطبایى تشرف داشتند شروع به نوشتن آن نمودند که چون خیلى وقت مى خواست با این حال به نوشتن آن مشغول شدند که در اثناى کار جفر جامع خطى تحصیل شد.
جفر جامع را در اقالیم و شهرها و محله ها و خانه به ترتیب ابجدى نویسند بدین صورت :
اب ج د ه‍و ز ح ط ى ک ل
12110987654321
م ن س ع ف ص ق ر ش ت ث خ
242322212019181716151413
ذ ض ظ غ .
272625 28
باید حروف ابجدى را در جفر جامع از یک تا بیست و هشت بشمار آورد نه اینکه از یک تا هزار محسوب داشت . یعنى به بُعد ابجدى گرفت نه به حروف ابجدى . لذا هر اسمى که مى خواهى در جفر جامع بیابى . مثلا حضرت مولى مثال زد به ((جعفر)) که باید از اولین حرف آن را به سوى اقلیم روى و دومى را به طرف شهر و سومین را به سوى محله و چهارمى را به طرف خانه . یعنى همانگونه در آدرس ‍ ظاهرى اول اسم استان سپس اسم شهر و بعد از آن اسم محله و سپس اسم منزل را نام مى برى ، در مقام نیز از باب تشبیه چنین بنما.
حالا در کلمه ((جعفر)) اولین حرف ((جیم )) است که آدرس اقلیم است یعنى اقلیم سوم است ، و بعد از اقلیم ، ((عین )) ما را به طرف شهر شانزدهم این اقلیم راهنمایى مى کند، و سپس ‍ ((فاء)) ما را در آن شهر شانزدهم از اقلیم سوم به سوى محله هفدهم آن مى برد و وقتى به محله هفدهم از شهر شانزدهم از اقلیم سوم مى رساند. پس آدرس جعفر در جفر جامع خانه بیستم از محله هفدهم از شهر شانزدهم از اقلیم سوم است ، و اقلیم سوم همان حرف جیم است که با ((ج ج ج ج )) است .
و چون اسم راقم ((داود)) است آدرس او در جفر جامع ، اقلیم چهارم ، شهر اول ، محله ششم ، خانه چهارم است .
در غزل ((وصف دل )) دیوان آمده :

دوست بگو دوست که یادش نکوست
تا نگرى نیست جز او اوست اوست
همچو الف در همه آفاق جفر
از بلد و خانه و اقلیم و کوست

و این بیت دوم اشارت به اصطلاحات جفرى از اقلیم و بلد و خانه و کوى است . فتدبر.
در درس 44 دروس هیئت و دیگر رشته هاى ریاضى آمده است : ((آنان را در رشته هاى علوم ارثماطیقى مواضعت و اتفاق دیگر، و نظیر کارشان در شعب اعداد حروف دوائر بسیار است که ربطى به این فن ندارد، چنانکه عالم نامدار محمود بن محمد دهدار متخلص به عیانى که از اعیان علماى امامیه قرن دهم هجرى است در جواهر الاسرار و خلاصه آن ، دوائر عدیده اى در اعداد خاص و هر یک را براى امرى مخصوص ، و بسیارى را منصوص به روایتى ماءثور ذکر کرده است . و به خصوص علماى مغاربه را در فنون ارثماطیقى و اعداد حروف دوائر شرح و بسطى بتمام است و دستى بسزا دارند.))
در پایان درس 54 دروس هیئت بعد از بیان اقالیم به اصطلاح هیئت تحت عنوان ((تتمه )) مى فرماید:
((تتمه : تقسیم اقلیم ارضى به اقسام هفتگانه ، و اقلیم هشتم سماوى که عرض اقلیم رویت بوده است ، دانسته شده است . و به اقلیم هشتم به اصطلاح عرفان اشارتى شده است .
اکنون بدان که در بسیارى از کتب و رسائل علوم و فنون مطلقا لفظ اقلیم به معنى مطلق سرزمین نیز بکار برده شده است و از کثرت موارد استعمال نیازى به نقل شواهد نیست .
و علم جفر از علوم ارثماطیقى را 28 اقلیم است که هر حرفى از حروف به بُعد ابجدى حروف گرفته شود و هر مربع آن حاوى چهار حرف است ، حرف اول اقلیم و دوم شهر و سوم کوى و چهارم خانه است بدین بیان که احمد را در اقلیم اول ، شهر هشتم ، کوى سیزدهم ، خانه چهارم باید گرفت ؛ و محمد را اقلیم سیزدهم ، شهر 8، کوى 13، خانه 4؛ و یوسف را اقلیم 10، شهر 6، کوى 15، خانه 17؛ و یوشع را اقلیم 10، شهر 6، کوى 21، خانه 16، و على هذا القیاس .
و گاهى حروف را به چهار اقلیم قسمت مى کنند که حصه هر اقلیم هفت حرف مى شود)) انتهى .
جناب محقق نراقى در خزائن ص 314 فائده اى در کیفیت نوشتن جفر جامع مطرح فرموده است که نقل آن مناسب مى نماید.
((فائدة عظیمة در کیفیت نوشتن جفر جامع : بدانکه باید بیست و هشت جزء کاغذ وضع کرد و هر جزئى چهارده ورق که بیست و هشت صفحه باشد و در هر صفحه اى بیست و هشت سطر باشد و در هر سطرى بیست و هشت خانه باشد و در هر خانه چهار حرف رسم مى شود و در اصطلاح هر جزیى را اقلیم و هر صفحه اى را شهرى و هر شهرى محله اى و هر محله اى را مشتمل بر بیست و هشت خانه است و حروفى که در خانه ها رسم مى شود به این طریق است که هر خانه اى چهار حرف ، حرف اول علامت جزء، دوم علامت صفحه ، سیم علامت سطر، چهارم علامت خانه .
پس در خانه اول از سطر اول از صفحه اول از جزء اول چهارم الف است . اولین علامت علامت جزء اول و ثانى علامت صفحه اول ، ثالث علامت سطر اول ، رابع علامت خانه اول ، و در خانه دوم از سطر اول سه ((الف )) و یک ((ب )) رسم کنند و همچنین تا خانه بیست و هشتم سه ((الف )) و یک ((غ )) که علامت بیست و هشتم است رسم کنند، و در خانه اول از سطر دوم از صفحه اول از این جزء دوم ((الف )) و یک ((ب )) و یک ((الف )) رسم کنند که علامت جزء اول و صفحه اول و سطر دوم و خانه اول است ، و در خانه دوم دو ((الف )) و دو ((ب )) نویسند و همچنین تا آخر سطر، و در سطر سیم از صفحه اول در خانه اول دو ((الف )) و یک ((ج )) و ((الف )) نویسند، و در خانه دوم دو ((الف )) و ((ج )) و ((ب )) نویسند و همچنین تا آخر سطر، و در صفحه دوم در خانه اول از سطر اول یک ((الف )) به جهت جزء، یک ((ب )) به جهت صفحه و دو ((الف )) به جهت سطر و خانه نویسند و على هذا القیاس تا در خانه آخر از سطر آخر از جزء آخر چهار ((غ )) نویسند.
فائدة : در بعضى از رسائل بنظر رسیده که هر که این جفر جامع را بنویسد و با خود دارد همه مخلوقات او را مطیع و منقاد گردند و کسى در مدة العمر با او دشمنى نتواند کرد، و هر خانه اى که در این جفر جامع باشد از مرگ فجاءة و طاعون در امان باشد، و اگر کسى با لشکرى باشد فتح ایشان را باشد و هر که بنویسد به هر مراد که خواهد برسد، و هر آفریده اى که در بلایى عظیم افتد این را بنویسد و با خود دارد حق تعالى او را از آن ورطه برهاند، و اگر حاجتى داشته باشد و به آن نتواند رسید چهل روز همه روزه نظر بر این اوراق افکند تا حاجتش روا شود به شرط تقوى و کتمان سر و پرهیزکارى ، و هر روز بعد از نماز دویست مرتبه بگوید ((یا رحمن کل شى ء و راحمه )) و بعد از آن نظر به آن اوراق کند و اگر دشمنى داشته باشد که به هیچ نوع دفع آن را نتواند کرد هر روز بعد از صبح چهل مرتبه بگوید: یا مذل کل جبار بقهر عزیز سلطانه و نظر بر آن اوراق کند تا چهل روز، روز آخر حروف اسم آن شخص را بسط عددى مثل آنکه اسم محمد را بجاى ((میم )) اءربعین و بجاى ((ح )) ثمانیة ، و بجاى ((میم )) اءربعین و بجاى ((دال )) اربعه ثبت نماید و به ترتیب تکسیر کند به این نحو...؛ و بسط حرفى مثل آنکه حروف اسم آن شخص را تکسیر کند و به حروف را جدا گانه و بسطى را جداگانه بر کاغذ نویسد یکى را در گورستان بسوزاند و یکى را در خاک کند بشرط آنکه آن کس به حسب شرع دفع آن واجب باشد پس آن کس ناچیز گردد.))
انتهى .
خواننده گرامى دانا است که دست بدین اعمال زدن بدون مقدمات و اذن حق متعال خلاف ادب مع الله است و مبارزه با نظام آفرینش و کلمات وجودى و چینش کشور هستى است . لذا اگر کسى را به این حقایق سر و سرى شد باید اذن الله تکوینى را که بر اساس ولایت تکوینى است داشته باشد و در صورت اوامر الهى بدان دست زند وگرنه خلاف حقیقت گرداننده نظام بلکه خلاف عین نظام است . یعنى جفر جامع و دیگر شعب ارثماطیقى را هم مى شود در جمالى بکار برد و هم در جلالى ، در جمالى آن چه بسا در موارد زیادى اذن باشد همانند الفت ایجاد کردن بین دو مسلمان یا بین زن و شوهرى ؛ ولى در جلالى آن که در بیانات جناب محقق نراقى آمدهاست بهتر آن است که انجام نگیرد و در صورت اذن و امر الهى از باب اطاعت از اوامر حق متعال در همان محدوده امر انجام مى گیرد. یعنى جفّار باید بداند که خداست دارد خدایى مى کند و او را شاهد و ناظر مطلق در همه شئون بداند، و خود را در برابر حق متعال چیزى نبیند و لذا ائمه هدى با اینکه صاحب جفر جامع بودند که طبق نصوص ماءثور جفر جامع در نزد آنها است ولى هرگز در امور جلالى دست به اعمال جفرى نزدند که ادب مع الله و حضور و مراقبت تام را مراعات نموده اند. فتدبر.
در ص 138 خزائن آمده است :
اعلم اءن الجفر ثمانیة و عشرون جزءا، کل جزء ثمانیه و عشرون صفحه کل صفحة ثمانیة و عشرون سطرا، کل سطر ثمانیة و عشرون بیت ، فى کل بیت اءربعه اءحرف ، الحرف الاول بعدد اجزاء الثانى بعدد الصفحات الثالثة بعدد الاسطر الرابع بعدد البیوت ، فاسم جعفر مثلا یطلب من البیت العشرین من السطر السابع عشر من الصفحة السادسة عشر من الجزء الثالث و على ذلک فقس .
این همان است که در ابتداى شرح این بیت گفته آمد.

منبع:جلد دوم شرح دفتر-شارح:استاد صمدی آملی

آردینی اوخو
شنبه 24 فروردین 1398
بؤلوملر :

ریاضت برای احضار اجنه!!

0 گؤروش
یازار:‌ سِرّ

ریاضت برای احضار اجنه!!

خدا رحمت کند جناب آقاى طباطبائى- رضوان الله علیه- را! که از آقایى نقل میفرمود که ایشان دستور العملى را از آقایى گرفته که چله بگیرد براى احضار اشخاص و افراد و موجوداتى، و به کوهى رفت و در آنجا مشغول ریاضت شد و می‏خواست اربعین را در آنجا بگذراند
در اواخر دستورش دید چند نفرى آمدند خیره به او نگاه کردند و در مقابلش خودشان را سان دادند. خوشبخت شده که به نتیجه رسید و اینها را حرف مى‏گیرد، ولى اینها ایستادند و هیچ جوابى به این آقا نمیدهند ، آقا اینها را خواسته که چیزى را بپرسد و سؤال کند و بفهمد، مرحوم علامه فرمود:
هرچه اینها را به حرف گرفت دید اینها به حرف نمی آیند ، مدتى گذشت آنها غایب شدند.
بیچاره خیلى ناراحت شد. این همه زحمت را براى اینکه اینها حرف بزنند کشیده است تا چیزى از اینها بپرسد.
کم‏کم خودش متنبه شد گفت: بار الها! اگر این اعمال براى قربة إلى الله بود وضعم بهتر بود به همین جهت به صدق و حق برگشت و گفت:
خدایا! آمدم.
چرا تو را نخواهم و براى چه احضار اجنه کنم؟ با این همه اجنه محشور هستم چه مطلبى نصیب من شد که با اجنه کذایى محشور شوم! خدایا! آمدم و آمدم و به صدق گفت آمدم. این‏بار در جایى نشسته بود، دید آن آقایانى که آن روز آنجا آمدند همه حاضر شدند به او می‏گویند: چه امرى دارى؟ از لج آن روز که آنها هیچ حرف نزدند و صحبت نکردند، هرچه خواستند او را حرف بگیرند نشد؛ چه ‏کار دارد حرف بزند ، حالا به دریا و رود نیل پیوسته است. اینها مقدارى ایستادند دیدند وى به آنها اعتنایى ندارد، غایب شدند.
واقعیت است که جناب امام صادق علیه السلام فرمود: من حاجتى داشتم به پیشگاه حق سبحانه رفتم ، چون به پیشگاه او قرار گرفتم شرمم آمد که او را نخواهم و حاجتم را بخواهم. همت بلند دار و تمام تار و پود و اعماق و ظاهر و باطن و وجود تو قربة إلى الله باشد.

آردینی اوخو
شنبه 24 فروردین 1398
بؤلوملر :

علم جفر

0 گؤروش
یازار:‌ سِرّ

طریقه در علم جفر:


 

تمام علماء، این فن شریف را از جاهل و نا اهل پوشیده داشته اند ولی این عاصی بر آن شدم تا به تحریر آن اقدام نمایم و البته از صاحب علم خواهانم آنرا از دستبرد جاهلان، گمراهان و نا اهلان محفوظ بدارد. انشاء الله

 

علما جفر جواب را ازجفر جامع استخراج میکنند و آنرا جفر کبیر می گویند. و هرکس صاحب فهم و اهل باشد آنرا خوب خواهد فهمید.

بعضی اساتید می فرمایند؛ استخراج از جفر جامع تحریر کردن ابجد است.

ازبیست وهشت حروف ابجد، بیست وهشت جزو برحروف ابجد مقررکرده اند و هر حرفی از یک جزوی منسوبست ، وهر جزو آن بیست وهشت

صفحه است و در هر صفحه بیست و هشت سطر، و در هر سطری بیست و هشت خانه است. و در هر خانه چهار حرف دارد، و تمام صفحات هفتصد و هشتاد وچهار خانه حروف دارد. و تمام صفحات هفتصد وهشتاد وچهار خانه حرف دارد. و تقسیم بیست و هشت جزو بر سبعه سیاره است و هر سیاره از هر اقلیمی تعلق دارد، و از قیاس یک جزو یک اقلیم، وهرصفحهء یک شهر،

و هر یک سطر یک محله است، وهرخانه یک مکانیست ، ودر صفحهء اول

تا خانه اول جفر جامع چهار الف بدین ترتیب ( اااا) می باشد.

صفحه اول ، جزو اول، سطر اول، خانه اول (  اااا )

صفحه اول ، جزو اول، سطر اول، خانه دوم ( اااب)

    ٍ       ٍ        ٍ       ٍ       ٍ        ٍ       ٍ   سوم ( اااج)

    ٍ       ٍ        ٍ       ٍ       ٍ        ٍ       ٍ چهارم( ااا د)

 

و قس علیهذا تا خانه آخرکه چهارغین داردبه این نحو؛ (غ غ غ غ) و اگر کسی بخواهد که تمام جفر جامع را بنویسد باید که با احتیاط تمام بنویسد که در حروف غلطی نباشد و اگر یک حرف از حروف غلط باشد تمام غلط در می آید. و با این علم هیج کاری تمام نخواهد شد مگر آنکه با حضور قلب و توجّه تمام بنویسد و دل خود را پریشان و مشوش نکند.

 

قبل از انجام هر کار باید حروف ابجد را یاد بگیرید واگر یاد دارید مروری بر آن بنمایید. حروف ابجد کبیرکه به حروف جمل نیز مشهور است واعداد منتسب به آن بشرح زیر است.

ابجَد ، هَوَز، حُطی ، کَلَمَن ، سَعفَص ، قَرَشت ، ثخِذ ، ضَظِغ ؛

 

   ط

ح

ز

و

هـ 

د

ج

ب

ا

9

8

7

6

5

4

3

2

1

 

ص

ف

ع

س

ن

م

ل

ک

ی

90

80

70

60

50

40

30

20

10

 

ظ

ض

ذ

خ

ث

ت

ش

ر

ق

900

800

700

600

500

400

300

200

100

غ

1000

 

 


آموزش علم جفر،آموزش کامل علم جفر

هر چند این علم شریف را قواعد بسیاری است و طرق بیشماری و هر کدام از صاحبان این فن بطوری خاص طی طریق فرموده و راهی به آن یافته اند و جمع بسیاری هم به دروغ مدعّی داشتن این علم بوده و هستند و اوراق پاره های زیادی از خود بساختگی انتشار داده و موجبات سرگردانی  بسیاری شده اندکه کمتر ضرر آن بیهوده  وقت گذرانیدن بوده و هست و ازاینباب مسئولیت عظیمی گردن گیر آنها است لکن اصل این علم بر مبنای صحیحی است که بسیاری از بزرگان به آن دست یافته و از جهت اینکه مبادا موجب اختلال نظام و ملعبه عوام گردد طریقه اخذ مستحصله آنرا مخفی داشته تا دستاویز اشخاص نا لایق نگردد زیرا که ارباب طمع بسیار و در طریق جهالت رهسپارند از این راه بحکم المرء عدوّ لما جهله با کسانی که سالک این طریقند بجرم آنکه به آنها تعلیم داده نمی شود صاحبان این علم را هدف یاوه گویی و انتقاد خود قرار می دهند بهر کیفیتی که باشد . آری دشمن طاووس پروبال اواست . حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در جواب استعلام معاویه از آنحضرت میفرماید ” ان الحکم کتموها لکیلا یتلاعب به الناس ” یعنی حکما کتمان کردند آنرا تا مردمان با آن بازی نکنند در هر حال مصنف و مؤلف در نظر گرفتم قاعده مضبوطه ای را که نتیجه زحمات چندین ساله اینجانب است که بر اساس محکم علمی استوارد و دو تا چهارتا در اینباب از خود در صفحه روزگار بیاد گار گذارم هر چند بر خلاف روّیه گذشتگان باشد و آن قاعده اتصالات است که در تشریح وتوضیح آن احدی بر من سبقت نگرفته و بی پرده سخن نگفته چنانچه اشخاص مبتدی هم که فی الجمله ارتباطی دارند این معنی را تصدیق خواهند کرد ولیکن پس از مطالعه و بررسی کردن آنچه که دراین کتاب مینویسم اکنون شرح و بیان قاعده شریفه را که مشتمل است بر چهار مقدمه و دو باب و یکخاتمه بمعرض عرض علاقه مندان میگذارم .(از دستخط های مرحوم آیت الله میلانی رحمت الله علیه که مدتها روی این نوع جفر کار کرده اند <نگارنده سایت> )

غرض نقشی است کز ما باز ماند                              که هستی را نمیبینم بقائی

مقدمه اولی

بدانکه جفردر زبان اهل فن علمی است که بآن شناخته میشود اتصالات حروف ابجدی بیست و هشت گانه بیکدیگر برای تحصیل ثمرات مجهوله و فائده آن دانستن وقایع و حوادث مجهوله و امور مبهمه است از گذشته و حال و آینده که آنهاحاصل نمی شود مگر به دانستن احکام اتصالات حروف بیکدیگر و موضوع آن حروف بیست و هشتگانه ابجدی است.

مقدمه ثانیة

اتصالاتیکه در این علم باید دانست و هنگام عمل بکار برد بر سه قسم است :

اوّل : اتصّال کلی جامع – دوّم : اتصال عنصری  – سوم :اتصال مرتبه ای

اتصال در سه فصل بیان خواهد شد .

فصل اول:

اتصال کلی جامع آنستکه حروف بیست وهشت گانه ای که بیکدیگر اتصال پیدا میکنند مشتمل میشوند بر هفتصدو هشتاد وچهار صورت که از ضرب بیست وهشت در بیست و هشت حاصل میشوند زیرا که حروف ابجد بیست و هشت میباشند و هر یک از آنها بیست وهشت قسم اتصال میکند لهذا از ضرب بیست وهشت در خود حاصل ضرب هفتصد وهشتاد وچهار میشود وبهمین جهت است که این اتصال را اتصال کلی جامع میگویند- برای اینکه عدد آن معلوم باشد و هنگام عمل معطل نمائی بجدول زیر نظر نما:


ا

ب

ج

د

ه

و

ز

ح

۲۸

۵۶

۸۴

۱۱۲

۱۴۰

۱۶۸

۱۹۶

۲۲۴

ط

ی

ک

ل

م

ن

س

ع

۲۵۲

۲۸۰

۳۰۸

۳۳۶

۳۶۴

۳۹۲

۴۲۰

۴۴۸

ف

ص

ق

ر

ش

ت

ث

خ

۴۷۶

۵۰۴

۵۳۲

۵۶۰

۵۸۸

۶۱۶

۶۴۴

۶۷۲


ذ

ض

ظ

غ


۷۰۰

۷۲۸

۷۵۶

۷۸۴

و نیز برای سهولت در عمل جدول طرح درجی اتصال کلی را نوشتم تا واضح باشد

ا

ب

ج

د

ه

و

ز

ح

ط

ی

۲۸

۲۶

۲۴

۲۲

۲۰

۱۸

۱۶

۱۴

۱۲

۱۰

ک

ل

م

ن

س

ع

ف

ص

ق

ر

۸

۶

۴

۲

۳۰

۲۸

۲۶

۲۴

۲۲

۲۰


ش

ت

ث

خ

ذ

ض

ظ

غ


۱۸

۱۶

۱۴

۱۲

۱۰

۸

۶۰

۴

اتصال کلی دو طرح دارد یکی طرح درجی یکی طرح منازلی چنانچه شرح داد ه خواهد شد برای سهولت و آسانی عمل جدول طرح منازلی هم شرح داده میشود در نظر بگیرید:



جدول طرح منازلی

ا

ب

ج

د

ه

و

ز

ح

ط

ی

۱

۲

۳

۴

۵

۶

۷

۸

۹

۱۰

ک

ل

م

ن

س

ع

ف

ص

ق

ر

۲۰

۲

۱۲

۲۲

۴

۱۴

۲۴

۶

۱۶

۴

ش

ت

ث

خ

ذ

ض

ظ

غ


۲۰

۸

۲۴

۱۲

۲۸

۱۶

۴

۲۰

این دائره و دائره های پشت این صفحه در اتصال جامع کلی بکار می آید برای طرح درجی و منازلی

دائره اهطمی

آتشی

ا

ه

ط

م

ف

ش

ذ

بادی

ب

و

ی

ن

ص

ت

ض

آبی

ج

ز

ک

س

ق

ث

ظ

خاکی

د

ح

ل

ع

ر

خ

غ

این دائره در اتصال طبعی بکار میاید و طرح آن طرح  افلاکی است




فصل دوم

باید دانست هر حرفی که بحرف دیگر متصل شود باعتبارطبیعتی که دارند احکامی برای آنهااست که باید مستخرج آنها را بداند تا در وقت عمل سرگردان نماند و این اتصال را اتصال طبعی و عنصری گویند زیرا که حروف بیست و هشتگانه هفت حرف از آن آتشی  و هفت حرف بادی و هفت حرف آبی و هفت حرف خاکیند که دائره اهطمی بالا از آن تشکیل داده شده و آنها از ضرب چهار در چهار شانزده صورت حاصل ضرب پیدا میکند باعتبار مما ثل بودن و موافق بودن و مخالف بودن و ضد ونقیض بودن فلذا بواسطه اختلافی که دارند بعضی طالب و مطلوب و بعضی ضد و نقیض و بعضی مخالف با یکدیگرند برای مزید آگاهی جدول آینده را ترسیم نمودم.

جدول طبایع حروف با همدیگر

آتش وآتش

بادو باد

آب وآب

خاک وخاک

آتش و باد

باد و آتش

آب و خاک

خاک و آب

موافق

موافق

موافق

موافق

طالب و

مطلوب

طالب و مطلوب

طالب و مطلوب

طالب و مطلوب

آتش وخاک

خاک وآتش

باد و آب

آب و باد

آب و آتش

آتش و آب

باد وخاک

خاک و باد

مخالف

مخالف

مخالف

مخالف

ضد و

نقیض

ضد و

نقیض

ضد و

نقیض

ضد و

نقیض



فصل سوم

از جمله آنچه که برای استخراج در این قاعده لازم است دانستن آن احکام اتصال مرتبه ایست و آن عبارت است از اتصال آحاد با آحاد و عشرات با عشرات و مآت با مآت و الف با الف و این مراتب چهارگانه به جهار قسمت منقسم میشوند و از ضرب چهار در چهار شانزده صورت حاصل ضرب میشود و احکام هر یک از اتصالات ذکر خواهد شد انشاءالله تعالی شأنه

مقدمه چهارم

در کیفیت و آداب سؤال کردن وآن مشتمل است بر چند امر اول :سؤال را با ساعت روز یا شبی که سؤال میشودبا نام مکان سؤال بحروف مقطعه بنویس همه را در یک سطر بردیف خود با مکّررات حروف که این عمل را اهل این فن در اصطلاح خود رقم گویند.

دوم :رقم هندسی هر یک را بحساب ابجد کبیر در زیر آن مرتب بنویس پس از آن همه اعداد رقمها را جمع کن این حاصل جمع را مدخل ابجدی مینامند .

سوم :اعداد رقمهای حروف سئوال را تنزل بده یعنی عشرات حروف آن را رد بآحاد کن و مآت را رد بعشرات کن و الف را رد به مآت کن .

چهارم: هریک از اعداد ارقام حروف را بزیاد کردن یکمرتبه ترقی بده و آنرا جمع کن و حاصل آن جمع را مدخل وسیط مینامند لکن باید رقمهای اعدادی که در گرفتن مدخل صغیر تنزل داده شد بحالت قبل از تنزل گذارد یعنی اگر از عشرات بوده بهمان حال باقی باشد و اگر از مآت بوده بحال مآتی باقی باشد و اگر الف دارد چون قابل تنزل نیست آن را ده حساب کرد و آنچه در مدخل صغیر بهمان احوال باقی بوده آنرا نیز ترقی باید داد .

پنجم : پس از آن دو حاصل جمع اعداد مدخل صغیر را با حاصل جمع اعداد مدخل وسیط را جمع کن این دو مدخل را مدخل کبیر گویند .

ششم:پس از آن اعداد چهار مدخل را بترتیب سطری کن پس از استنطاق و ملفوظی کردن آن اعداد .

هفتم:مکررات سطر سؤال را که سطر اول عمل بوده بینداز و آنچه غیر مکرر است به آخر سطر استنطاق ملحق کن و همه را یک سطر کن بترتیب این سطر را سطر اساس گویند تا اینجا همه مقدمه بود برای تشکیل این سطر .

هشتم:بعد از اینکه سطر اساس را منظّم کردی در زیر هر حرفی از آن نظیره ابجدی آن حرف را بنویس و سطر نظیره را تمام کن .

و بدانکه هر حرفی در دائره ابجد پانزدهم حرف آن نظیره آنحرف است مثلاً حرف الف در ابجد نظیره آن سین است و بالعکس و نظیره با غین است و بالعکس و هکذا باقی حروف .




جدول نظیره ابجدی از اینقرار است

اساس

ا

ب

ج

د

ه

و

ز

ح

ط

ی

ک

ل

م

ن

نظیره

س

ع

ف

ص

ق

ر

ش

ت

ث

خ

ذ

ض

ظ

غ

نهم:پس از آن سطر نظیره ابجدی را از دائره ایقغ نظیره بگیرد و در دایره ایقغ نیز حرف پانزدهم آن نظیره همان حرف است و بالعکس  و دائره ایقغ این است :

اساس

ا

ی

ق

غ

ب

ک

ر

ج

ل

ش

د

م

ت

ه

نظیره

ن

ث

و

س

خ

ز

ع

ذ

ح

ف

ض

ط

ص

ظ

دهم:سطر نظیره اهطمی بگیر بهمان نحو که گفته شد که حرف پانزدهم نظیره آنحرفست و بالعکس دائره این است چنانچه قبلاً هم نوشته شد .

اساس

ا

ه

ط

م

ف

ش

ذ

ب

و

ی

ن

ص

ت

ض

نظیره

ج

ز

ک

س

ق

ث

ظ

د

ح

ل

ع

ر

خ

غ

برای اینکه زحمت عامل کمتر باشد جدول زیر را تنظیم کردم که در وقت نظیره گرفتن محتاج بدائره ابجد و ایقغ و اهطم نباشد و این جدول نظیره اهطمی است که از ایقغ گرفته شده و نظیره ایقغ از نظیره ابجد معروف گرفته شده که این جدول نظیره نظیره نظیره است برای اساس که بعد از تنظیم سطر اساس فقط از همین دائره نظیره گرفته شود مقصود حاصل است (و دائره اینست)



اساس

ا

ب

ج

د

ه

و

ز

ح

ط

ی

ک

ل

م

ن

نظیره

ض

ص

ث

خ

ح

ن

ق

ر

ل

د

ا

ب

ز


 

 آموزش کامل علم جفر(قسمت دوم)


باب اول

در بیان طریق گرفتن چهار حرف از برای هر حرفی حروف مستحضره که این چهار حرف را مستحضره مستحضره مینامند بدانکه این چهار حرف را از سه اتصال نام برده شده می باید گرفت یک حرف از اتصال جامع کلی و یک حرف از اتصال طبعی عنصری و دو حرف از اتصال        مرتبه ای قاعده چنین است که دو حرف دو حرف باید عمل شود قبلاً در مقدمه گفته شد که تمام عدد اتصال کلی هفتصد وهشتاد وچهار است که عدد صفحات جفر جامع است که از ضرب بیست و هشت در بیست و هشت حاصل شده چنانچه الف در عدد یکست و با هر یک از بیست و هفت حرف باقی اتصال پیدا می کند و همچنین سایر حروف اکنون طریق حرف گرفتن از اتصال کلی را برایت شرح میدهم و خوب دقیق باش و بفهم که چه می نویسم و تصدیق کن که واضح تر از این کسی ننوشته بدون لغز و معما و انصاف ده که هیچ مضایقه ای در پرده برداشتن از روی مطلب نکرده ام و بر خلاف روش اهل فن بی اغماض پرده دری کرده ام و از خدا طلب آمرزش میکنم .

غرض نقشی است کز ما باز ماند

که هستی را نمی بینم بقائی

مگر صاحبدلی روزی برحمت

کند در حق درویشان دعائی

باری بعد از آنکه سطر نظیره را چهار چهار فاصله دادی نظر کن به دو حرف اول از چهار حرف اول ببین کدام یک از حروفند پس نظر کن در دائره اتصال کلی که جدول آن در مقدمه اول نوشته شده و عدد اتصال کلی حرف ما قبل آنرا ببین چقدر است با عدد ابجد وضعی حرف دوم جمع کن و حاصل جمع را سی سی طرح کن این طرح را طرح درجی گویند بعد از طرح ببین چند عدد باقیماند با عدد وضعی ابجدی هر دو حرف جمع کن و بیست و هشت بیست و هشت طرح کن و بعدد آنچه با قی ماند از بعد حرف اول نظیره حرف بشمار و آنحرفی را که عدد به آن منتهی شد آن حرف را مستحضره مستحضره حرفاول بدان و باز بعدد همان عددی که بعد از طرح بیست و هشت باقی ماند بعد از حرف دوم نیز حرف بشمار بهر حرفی که منتهی شد آن مستحضره مستحضره حرف دوم است مثلاً دو حرف اول از چهار حرف اول سطر نظیره اخیر ( ظ) و(و) بود در دائره اتصال کلی نظر کردم حرف ماقبل آن (ض) بود و عدد آن هفتصد و بیست وهشت عدد ابجد وضعی حرف (و) که شش بود بر آن افزودیم هفتصد و سی وچهار شد سی سی طرح کردیم چهارده  باقی ماند عدد ابجد وضعی ظا که بیست و هفت است و واو که شش است بر آن افزودیم جمعاً چهل و هفت شد بیست و هشت از آنرا طرح کردیم نوزده باقی ماند از بعد حرف طا در دائره ابجد نوزده حرف شمردیم بحرف ص رسید دانستیم که ص مستحضره مستحضره ظ است از اتصال کلی آنرا نوشتیم و از بعد حرف واو در دائره ابجد نیز نوزده حرف شمردیم بحرف ذ رسید دانستیم که ذ مستحضره مستحضره واو است آنرا نوشتیم پس از برای هر یک از این دو حرف از اتصال کلی حرفی حاصل کردیم

قاعده کلیّه

اگر عدد اتصال کلی قابل طرح درجی یا منازلی نباشد باید بطرح بروجی برده شود مانند دو حرف ن و ب و دو حرف ز و ع و در وقت مستحصله گرفتن تلافی شود از چهار حرف مستحضره باین نحو که پس از آنکه آن چهار حرف را بطرح منازلی بردیم آن طرحی که عمل نشده اگر درجی بوده یا طرح منازلی یا هر دو هنگام مستحصله گرفتن بر عدد چهار حرف مستحضره اضافه میکنیم تا قابل طرح شود و بطرح میبریم چنانچه در دو حرف ز و ع اینکار را میکنم مثلاً برای اینکه این مطلب خوب واضح شود میگوئیم عدد اتصال کلی ن و ب سیصد و شصت و شش عدد است به این بیان که حروف ماقبل ن در جدول اتصال کلی م است و آن سیزده بیست و هشت است که جمعاً شسصد و شصت وچهار میشود و عدد ب در دائره ابجد وضعی دو است که چون بر عدد مجموع کلی ن اضافه کنیم سیصد و شصت وشش میشود پس از آنکه بطرح درجی بردیم که قاعده کلیّه این اتصال است شش عدد باقی میماند با عدد ابجد وضعی ن و ب که شانزده است چون اضافه کنیم بیست و دو میشود که بطرح بیست و هشت نیز که قاعده کلیّه این اتصال است نمیرود  لذا قاعده آن است که آنرا بطرح بروجی ببریم و در هنگام مستحصله گرفتن تلافی کنیم پس از طرح بروجی ده باقی میماند از بعد حرف ن در دائره ابجد ده حرف میشماریم بحرف دوازدهم میرسد و آن حرف ذ است پس مستحضره ن از این اتصال ذ  میشود و از بعد حرف ب  نیز ده حرف میشماریم یازدهم آن حرف م است پس مستحضره ب از این اتصال م است و برای تدارک و تلافی طرح بروجی بر عدد چهار حرف مستحضره اضافه میکنیم و تلافی طرح فوت شده را مینمائیم و مستحصله میگیریم و اما در مثل دو حرف ز و ع عدد اتصال حرف ماقبل ن که و است در دائره اتصال کلی یکصد و شصت و هشت است و عدد حرف ع در دائره ابجد وضعی شانزده است مجموعاً یکصد و هشتاد وچهار میشود پس از آنکه بحسب قاعده بطرح درجی بردیم چهار عدد باقی می ماند چون به مقتضای قاعده عدد ابجد وضعی ن هفت و عدد وضعی ع شانزده جمعاً هر سه با هم بیست و هفت حاصل میشود و قابل طرح منازلی که قاعده این اتصال است نیست لذا آنرا بطرح بروجی میبریم بعد از طرح سه باقی می ماند از بعد حرف ن در دائره ابجد سه حرف میشماریم حرف چهارم که ک است از این اتصال برای ز مینویسیم و از بعد ع نیز در همان دائره سه عدد میشماریم حرف چهارم که ر است برای ع مینویسیم و در هنگام مستحصله گرفتن طرح فوت شده به شرحی که گفته شد تلا فی میکنیم .

اتصال عنصری طبعی و احکام آن

پس از آنکه دو حرف از اتصال کلی بقاعده معتبره مضبوطه برای دو حرف از سطر نظیره گرفتیم باید دو حرف هم از جدول و دائره اتصال طبعی عنصری برای هر دو بگیریم لذا میگویم بدانکه عمل این اتصال از دائره اهطمفشذ است و این اتصال عبارت است از دانستن طبیعت دو حرفیکه با هم متصل شوند که اول عامل باید طبیعت این دو حرف را بداند و بعد به احکامی که دارد آشنا شود تا در وقت عمل سرگردان نشود پیش از این در مقدمه گفته شد اتصالاتی که در حروف حاصل میشود از شانزده صورت بیرون نیست :

۱- آتشی با آتشی         ۲- بادی با بادی          ۳- آبی با آبی             ۴- خاکی با خاکی

۵- آتشی با بادی         ۶- بادی با آتشی          ۷- آبی با خاکی          ۸- خاکی با آبی

۹- آتشی با خاکی      ۱۰- خاکی با آتشی       ۱۱- بادی با آبی         ۱۲- آبی با بادی

۱۳- آبی با آتشی        ۱۴- آتشی با آبی         ۱۵- بادی با خاکی      ۱۶- خاکی با بادی

احکام این شانزده صورت بر چهار قسم است باعتبار تماثل و توافق و تخالف و ضد و نقیض بودن و ما در اینجا حکم این چهار را در چهار قسمت بیان میکنیم

قسمت اولی

آنهائی هستند که با هم مماثل و موافقند در طبع و آنها عبارتند از چهار صورت اول آتشی با آتشی و بادی و آبی با آبی و خاکی با خاکی

قسمت دوّم:

آنهائی هستند که طالب و مطلوب یکدیگرند و آنها عبارتند از آتشی با بادی و بادی با آتشی و آبی با خاکی و خاکی با آبی

قسمت سوّم:

آنهائی هستند که مخالفند با یکدیگر و آنها عبارتند از آتشی با خاکی و خاکی با آتشی و بادی با آبی و آبی با بادی

قسمت چهارم:

آنهائی هستند که ضدّ و نقیضند با یکدیگر و آنها عبارتند از آبی با آتشی و آتشی با آبی و بادی با خاکی و خاکی با بادی  واحکام هریک از این چهار قسمت از اینقرار است

و امّا قسمت اولی و ثانیه

پس هر گاه دو حرفیکه با هم متصل میشوند از حروف این دو قسمتند یعنی در طبع با هم موافقند عدد مرتبه هر دو را با هم جمع میکنیم هرگاه جمع هر دو عدد قابل طرح افلاکی یعنی نه نه هستند  نه نه طرح میکنیم بنحویکه بعد از این بمثال خواهی دانست و از دائره ابجد حرف میگیریم و حرف مطلوب این اتصال را بدست میاوریم و اگر قابل طرح افلاکی که قاعده کلیّه این اتصال است نشد عدد مراتب همه حروف هم طبع آن را بر او میافزائیم و بطرح افلاکی میبریم و نتیجع میگیریم در اینجا برای اینکه خوب مطلب را دریابی چهار مثال برایت میاورم باقی را خودت بر آنها قیاس کن و غنیمت بشمار و خدای متعال را سپاسگذار باش

مثال اول

در آنجائیکه دو حرف موافق در طبع با هم متصل شوند وجمع عدد مرتبه هردو قابل طرح افلاکی باشد مانند  ف   و ش  هرگاه متصل شوند بدان که هر دو آتشی و موافق اند عدد مرتبه هر دو را با هم جمع میکنیم چنانچه ف در مرتبه پنجم آتشی است و ش در مرتبه ششم آن پنج و شش را با هم جمع میکنیم یازده میشود  نه از آن را که یکطرح افلاکی و قاعده کلیّه این اتصال است طرح کرده باقی دو میماند بعد از حرف  ف در دائره ابجد دو حرف میشماریم حرف سوم که ر میباشد مطلوب ف است در این اتصال مینویسیم و بعد از حرف ش نیز در همان دائره دو حرف میشماریم و حرف سوم که خ باشد مطلوب ش است مینویسیم و میفهمیم که حرف ر مطلوب حرف ف و حرف خ مطلوب حرف ش است

مثال دوّم :

در آنجائیکه دو حرف موافق در طبع با هم متصّل  شوند و جمع عدد مرتبه هر دو قابل طرح افلاکی که قاعده کلیّه این اتصال است نباشد مثل ج و ج که هر دو آبی و موافق و عدد مرتبه هر دو با هم دو میشود و قابل طرح افلاکی نیست در چنین جائی حکم و قاعده آن این است که عدد مراتب حروف هم طبع ج را که حروف آبی است و آن بیست و هفت است بر عدد دو میافزائیم که جمعاً بیست ونه میشود پس  از سه طرح افلاکی دو باقی میماند از بعد ج در دائره ابجد دو حرف میشماریم و حرف سوّم که و است مطلوب ج است آنرا مینویسیم چون هر دو حرف ج میباشد و مماثل مطلوب هر دو و میشود باقی حروف توافق را بهمین نحو قیاس کن .

مثال سوّم:

در آنجائیکه دو حرف طالب و مطلوب با همدیگر متصل شوند مثل ض که حرف بادی و م که حرف آتشی است و این هر دو طالب و مطلوب یکدیگرند خواستیم حرف مطلوب اتصال عنصری او را بدست بیاوریم عدد مرتبه هر دو را با هم جمع میکنیم چنانچه مرتبه عدد ض هفت و عدد مرتبه م چهار است جمعاً با همدیگر یازده میشوند بطرح افلاکی میبریم دو باقی می ماند بعد از حرف ض در دائره ابجد دو حرف میشماریم بحرف ع میرسد میفهمیم مطلوب حرف ض در دائره ابجد  ا  و مطلوب حرف م ع است

مثال چهارم:

در آنجائیکه دو حرف طالب و مطلوب با همدیگر متصل شوند و عدد مرتبه هر دو بطرح افلاکی نرود حکم این است که بطرح دیگری ببریم و بعد در گرفتن مستحصله تدارک نمائیم مثلاً اگر دو حرف طالب و مطلوب م و ی باشند که م آتشی و عدد مرتبه آن چهار و ی بادی و عدد مرتبه آن سه است جمعاً هفت میشود در دائره ابجد بعد از حرف م هفت حرف میشماریم و حرف هشتم را که ش است مینویسیم و بعد از حرف ی در همان دائره نیز هفت حرف میشماریم به حرف هشتم آن که صاد است میسیم میفهمیم که مطلوب حرف م در آن دائره ش و مطلوب حرف ی  ص  است.

تبصره:


در جمع عدد مرتبه ای اتصال عنصری موافق و مخالف قاعده این است که اگر عدد مرتبه دو حرف قابل طرح نشد باید بطرح دیگر غیر افلاکی برد از طرح کواکبی یا عنصری و عمل کرد و اگر به هیچ طرحی نرفت عدد ماقبل یا ما بعد آنرا علاوه میکنیم و بطرح میبریم و در مستحصله تلافی میکنیم .

آردینی اوخو
شنبه 24 فروردین 1398
بؤلوملر :