ریاضت برای احضار اجنه!!

خدا رحمت کند جناب آقاى طباطبائى- رضوان الله علیه- را! که از آقایى نقل میفرمود که ایشان دستور العملى را از آقایى گرفته که چله بگیرد براى احضار اشخاص و افراد و موجوداتى، و به کوهى رفت و در آنجا مشغول ریاضت شد و می‏خواست اربعین را در آنجا بگذراند
در اواخر دستورش دید چند نفرى آمدند خیره به او نگاه کردند و در مقابلش خودشان را سان دادند. خوشبخت شده که به نتیجه رسید و اینها را حرف مى‏گیرد، ولى اینها ایستادند و هیچ جوابى به این آقا نمیدهند ، آقا اینها را خواسته که چیزى را بپرسد و سؤال کند و بفهمد، مرحوم علامه فرمود:
هرچه اینها را به حرف گرفت دید اینها به حرف نمی آیند ، مدتى گذشت آنها غایب شدند.
بیچاره خیلى ناراحت شد. این همه زحمت را براى اینکه اینها حرف بزنند کشیده است تا چیزى از اینها بپرسد.
کم‏کم خودش متنبه شد گفت: بار الها! اگر این اعمال براى قربة إلى الله بود وضعم بهتر بود به همین جهت به صدق و حق برگشت و گفت:
خدایا! آمدم.
چرا تو را نخواهم و براى چه احضار اجنه کنم؟ با این همه اجنه محشور هستم چه مطلبى نصیب من شد که با اجنه کذایى محشور شوم! خدایا! آمدم و آمدم و به صدق گفت آمدم. این‏بار در جایى نشسته بود، دید آن آقایانى که آن روز آنجا آمدند همه حاضر شدند به او می‏گویند: چه امرى دارى؟ از لج آن روز که آنها هیچ حرف نزدند و صحبت نکردند، هرچه خواستند او را حرف بگیرند نشد؛ چه ‏کار دارد حرف بزند ، حالا به دریا و رود نیل پیوسته است. اینها مقدارى ایستادند دیدند وى به آنها اعتنایى ندارد، غایب شدند.
واقعیت است که جناب امام صادق علیه السلام فرمود: من حاجتى داشتم به پیشگاه حق سبحانه رفتم ، چون به پیشگاه او قرار گرفتم شرمم آمد که او را نخواهم و حاجتم را بخواهم. همت بلند دار و تمام تار و پود و اعماق و ظاهر و باطن و وجود تو قربة إلى الله باشد.

شنبه 24 فروردین 1398
بؤلوملر :